تبادل
لینک هوشمند
بیست و سوم مهر ماه 1390
سلام
حالتون خوبه؟منم خوبم هی
چخبرا؟
من که خیلی دلم براتون تنگیده بود
واقعا نظراتون کولاک کرده ها
راستی چخبر از مدرسه؟خوش میگذره ؟(البته با بچه مدرسه ای ها هستم)
به منم هی بگی نگی ..
آخه مگه مدرسه خوش میگذره؟؟
خلاصه اومدم یچیز گفته باشم و برم از همتون ممنون بابت همه چیز ... بخصوص از داداشم
بابت اون پستش....
دیگه چیزی بنظرم نمیاد که بگم...
دوستتون دارم بای
راستی این وب شیواست
sh.m.loveme.loxblog.com
×××اینم تبلیغات ویژه برلی دوستان و آشنایان هست×××
دوستتون دارم مواظب خودتون باشید تا دیداری دوباره بای
نظرات شما عزیزان:
سلام به آبجیه خودم، فاطمه جون گل
آبجی جون اجرای دیروز فوق العاده بود و شاید خیلی از اون چیزی که فکرشو میکردمم بهتر شد!!! اجرای بعدیمونم احتمالا ماه دیگه اریکه ایرانیانه!!!!
راستی آبجی جون به وب شیوا خانومم سر زدم، لینکش کردم !!!
امیدوارم زودی این نظرارو بخونی و بهم جواب بدی،
پس فعلا...
بای
.gif)
آبجی جون اجرای دیروز فوق العاده بود و شاید خیلی از اون چیزی که فکرشو میکردمم بهتر شد!!! اجرای بعدیمونم احتمالا ماه دیگه اریکه ایرانیانه!!!!
راستی آبجی جون به وب شیوا خانومم سر زدم، لینکش کردم !!!
امیدوارم زودی این نظرارو بخونی و بهم جواب بدی،
پس فعلا...
بای
سلام آبجیه گلم، آبجی فاطمه ی گل!!!
چطوری؟؟؟؟؟؟
دلم برات تنگ شده بود...خبری ازت نبود!!!!!
خوشحالم که باز برگشتی، لااقل واسه یه نظر!!!!.gif)
مطمئن باش تا وقتی پست مینویسم، بهت وحی بشه یا نه، من برا خواهرم نظر میذارم!!!!مطمئن باش!!!!
آبجی جون خیلی خوشحال شدم، وقتی شنیدم دوباره شدی همون آبجیه قبل، چون دوست ندارم خواهرمو غمگین ببینم
اگه از منم بخوای، خب راستش تموم زندگیه من با غصه عادت کرده، من و غصه مثه دوتا برادریم...شاید بشه گفت جای بی وفا این غصه س که هرشب سر رو شونش میذارم و میخوابم اما....gif)
دست من نیست...
عمری به این غم عادت کردم،وقتی عشقم بود از غم بی محلیش شکستم و وقتی رفت از غم دوریش و وقتی خیانت کرد از دست خودم ...من و غم تموم دنیای همدیگه ایم، و خب چطور از کسی که بیشتر از عشقم کنار من بوده جداشم...؟
اما حقیقتش پست نوشتن وب من دلیلی بر عشق من به اون بی وفا نیست، وب نوشتن حالا برا من جنبه کاری پیدا کرد
همین که وقتی وب مینویسم تو میای کنارم، یا تک تک دوستای دیگه م تشویقم میکنن،همه و همه انگیزه هایی برای ادامه ی این راهه، و وب نوشتن منو به پای عشقم نزن...اینا همه ش از علاقه با شماهاس
راستش تو وب گفتم،من الان سه تا اجرای زنده تو تالار همایش های شهر دارم که واقعا تموم وقتمو پر کرده...
از اون طرف تازه داره استارت همکاری منو مجید خراطها برای کارای آینده زده میشه که اینم دلیل دیگه ای که میگم دارم به خوشبختی میرسم...راستش با این همه کار به خدا اصلا وقت فکر کردن به بی وفا رو ندارم،همین فردا 3تا اجرا تو کرج دارم!!!!
تا هفته پیشم تو برج میلاد!!! به خدا دیگه وقت نمیکنم به بی وفا فکر کنم!!!!!.gif)
اما چشم...اگه تو میخوای غصه نخورم...تا جایی که بشه،نمیخورم...
خودمم گول نمیزنم...اگرچه اینم یکی دیگه از عادتای قدیمیه منه!!!!
اون پستم قابلی نداشت، بازم برات پستایی نوشتم ولی هنوز وقت آپ کردنشو پیدا نکردم!!!! این هفته که تموم شه به امید خدا دوباره سرم خلوت میشه!!!!حتما آپشون کردم خبرت میکنم، دوستاتو ببری وب!!!!
راستی اگه کاری هم ازم خواستی، جون خودتو قسم نخور، اینو به همه میگم، دوست ندارم بخاطر کاری که میتونم راحت انجام بدم، کسی جونشو قسم بخوره، چه برسه به آبجی فاطمه!!!!!
راستی آپم، اگه اومدی وب بهم سر بزن
دوستت دارم
بوس بوس بای بای.gif)
چطوری؟؟؟؟؟؟
دلم برات تنگ شده بود...خبری ازت نبود!!!!!
خوشحالم که باز برگشتی، لااقل واسه یه نظر!!!!
مطمئن باش تا وقتی پست مینویسم، بهت وحی بشه یا نه، من برا خواهرم نظر میذارم!!!!مطمئن باش!!!!
آبجی جون خیلی خوشحال شدم، وقتی شنیدم دوباره شدی همون آبجیه قبل، چون دوست ندارم خواهرمو غمگین ببینم
اگه از منم بخوای، خب راستش تموم زندگیه من با غصه عادت کرده، من و غصه مثه دوتا برادریم...شاید بشه گفت جای بی وفا این غصه س که هرشب سر رو شونش میذارم و میخوابم اما...
دست من نیست...
عمری به این غم عادت کردم،وقتی عشقم بود از غم بی محلیش شکستم و وقتی رفت از غم دوریش و وقتی خیانت کرد از دست خودم ...من و غم تموم دنیای همدیگه ایم، و خب چطور از کسی که بیشتر از عشقم کنار من بوده جداشم...؟
اما حقیقتش پست نوشتن وب من دلیلی بر عشق من به اون بی وفا نیست، وب نوشتن حالا برا من جنبه کاری پیدا کرد
همین که وقتی وب مینویسم تو میای کنارم، یا تک تک دوستای دیگه م تشویقم میکنن،همه و همه انگیزه هایی برای ادامه ی این راهه، و وب نوشتن منو به پای عشقم نزن...اینا همه ش از علاقه با شماهاس
راستش تو وب گفتم،من الان سه تا اجرای زنده تو تالار همایش های شهر دارم که واقعا تموم وقتمو پر کرده...
از اون طرف تازه داره استارت همکاری منو مجید خراطها برای کارای آینده زده میشه که اینم دلیل دیگه ای که میگم دارم به خوشبختی میرسم...راستش با این همه کار به خدا اصلا وقت فکر کردن به بی وفا رو ندارم،همین فردا 3تا اجرا تو کرج دارم!!!!
تا هفته پیشم تو برج میلاد!!! به خدا دیگه وقت نمیکنم به بی وفا فکر کنم!!!!!
اما چشم...اگه تو میخوای غصه نخورم...تا جایی که بشه،نمیخورم...
خودمم گول نمیزنم...اگرچه اینم یکی دیگه از عادتای قدیمیه منه!!!!
اون پستم قابلی نداشت، بازم برات پستایی نوشتم ولی هنوز وقت آپ کردنشو پیدا نکردم!!!! این هفته که تموم شه به امید خدا دوباره سرم خلوت میشه!!!!حتما آپشون کردم خبرت میکنم، دوستاتو ببری وب!!!!
راستی اگه کاری هم ازم خواستی، جون خودتو قسم نخور، اینو به همه میگم، دوست ندارم بخاطر کاری که میتونم راحت انجام بدم، کسی جونشو قسم بخوره، چه برسه به آبجی فاطمه!!!!!
راستی آپم، اگه اومدی وب بهم سر بزن
دوستت دارم
بوس بوس بای بای
